مشهد خرداد1390
خوشحالم ازینکه توانستم تو را به پا بوس امام غریبم ببرم .فهمیدم که همراه خوبی برای تمام لحظه هایم هستی. چقدر صحن سرای حرم برای تو عجیب بود.آینه کاری ها بد جور نظرت را جلب کرده بودند.از پشت دیوار شیشه ای داخل صحن تو را در آغوش پدر می دیدم و نگرانت بودم که بی قراری نکنی ولی انگار تو ام حال عجیبی داشتی... خوشحالم که تو را به مهربانیش بیمه کردم دلم می خواهد بدانی من همه ی زندگیم را مدیون امام رضا هستم. ...
نویسنده :
نفیسه
13:02