سیده بارانسیده باران، تا این لحظه: 13 سال و 29 روز سن داره

باران بهاری

مشهد خرداد1390

خوشحالم ازینکه توانستم تو را به پا بوس امام غریبم ببرم .فهمیدم که همراه خوبی برای تمام  لحظه هایم هستی. چقدر صحن سرای حرم برای تو عجیب بود.آینه کاری ها بد جور نظرت را جلب کرده بودند.از پشت دیوار شیشه ای  داخل صحن  تو را در آغوش  پدر  می دیدم و نگرانت  بودم  که بی قراری نکنی  ولی انگار تو ام حال عجیبی داشتی... خوشحالم که تو را به مهربانیش بیمه کردم دلم می خواهد بدانی من همه ی زندگیم را مدیون امام رضا هستم. ...
25 خرداد 1390

مسابقه خواب فرشته ها

باران گلم عکسای زیادی از خوابیدنت داشتم ولی با بابایی تصمیم گرفتیم اینو واسه مسابقه بذاریم.این روزا خیلی خوش خنده شدی  از ترک دیوار هم  میخندی.این عکس ساعت 12 شب بابا ازت گرفته نمی دونم چه خواب بامزه ای  می بینی ... ...
23 خرداد 1390

دلنوشته مامان نفیسه

بهترین هدیه ی زندگی ام قول شرف میدهم تا آخرین دقایق زندگیم با تو باشم   وتو هیچ زمانی تنها نمانی از خداوند می خواهم تا  آخرین نفس اجازه مادر بودن تو را به من بدهد و طعم شیرین در آغوش گرفتنت را از من نگیرد. بارانم  لحظه ای از محبت ورزیدن به تو دریغ نخواهم کرد وبجای تمام مادرانی که عشقی ندارند که نثار فرزندانشان کنند به تو عشق خواهم وزرید. ...
2 خرداد 1390

مادر

 لیلی گفت:کاش مادر می شدم مجنون بچه اش را بغل میکرد.  خداگفت:مادری بهانه ی عشق است بهانه ی سوختن تو بی بهانه عاشقی تو بی بهانه میسوزی...... ...
2 خرداد 1390
1